مهمترین فراز یکی از نمونههای قدیمی ادبیات کودک و نوجوان ایران، جایی است که خاله سوسکه از خواستگارانش این سوال تعیین کننده را میپرسد که "اگه زنت بشم منو با چی میزنی؟" و عاقبت با رد کردن خواستگاران خشن، به موش دل میبندد که وعده میدهد او را نه با ساتور قصابی و سنگ ترازو که با دم نرم و نازکش بزند. در پایان قصه، موش، موقع آشپزی در دیگ میافتد و از آن تاریخ و پس از آن پایان تراژیک و مرگِ "آقا موشک باوقار"، خاله سوسکه همچون همسری وفادار تا ابد سیاهپوش میماند.
سازمانها و نهادهای ادبی که در حوزه ادبیات فعالند، میکوشند با انتشار راهنماهایی برای پدیدآورندگان و خانوادهها، به آنها نشان بدهند، چطور برای فرزندانشان به دنبال کتابهایی بگردند که در آن کلیشههای جنسیتی، محتوای نژادپرستانه و یا نفرتپراکنی وجود نداشته باشد.لوئیس درمن اسپارک، نویسنده کتاب "آموزش ضدتعصب برای بچه ها و خودمان" در کتابش مینویسد که موقع خرید کتاب،
گرچه در قفسه کتابفروشیها داستان خاله سوسکه هنوز وجود دارد اما "خاله سوسکه" تنها تصویر ما از زن در ادبیات فولکوریک نیست. در قصههای ایرانی، ماجرای بز زنگولهپا هم آمده است؛ زنی که به بچههایش در مورد خطرهای احتمالی هشدار و آموزش میدهد، وجود بچهها او را خانهنشین نکرده بلکه تنها از خانه بیرون میزند، با "اجتماع گرگ" مبارزه میکند و پیروز میشود.
برگرفته از مقاله معصومه ناصری