افکار ویرانگر

من و کمی بیشتر از من

افکار ویرانگر

من و کمی بیشتر از من

کتاب برای کودکان

مهم‌ترین فراز یکی از نمونه‌های قدیمی ادبیات کودک و نوجوان ایران، جایی است که خاله سوسکه از خواستگارانش این سوال تعیین کننده را می‌پرسد که "اگه زنت بشم منو با چی می‌زنی؟" و عاقبت با رد کردن خواستگاران خشن، به موش دل می‌بندد که وعده می‌دهد او را نه با ساتور قصابی و سنگ ترازو که با دم نرم و نازکش بزند. در پایان قصه، موش، موقع آشپزی در دیگ می‌افتد و از آن تاریخ و پس از آن پایان تراژیک و مرگِ "آقا موشک باوقار"، خاله سوسکه همچون همسری وفادار تا ابد سیاه‌پوش می‌ماند.

سازمان‌ها و نهادهای ادبی که در حوزه ادبیات فعالند، می‌کوشند با انتشار راهنماهایی برای پدیدآورندگان و خانواده‌ها، به آنها نشان بدهند، چطور برای فرزندانشان به دنبال کتاب‌هایی بگردند که در آن کلیشه‌های جنسیتی، محتوای نژادپرستانه و یا نفرت‌پراکنی وجود نداشته باشد.لوئیس درمن اسپارک، نویسنده کتاب "آموزش ضدتعصب برای بچه ها و خودمان" در کتابش می‌نویسد که موقع خرید کتاب، 

  1. تصویرهای کتاب را بررسی کنید که حاوی کلیشه‌های جنسیتی نباشند.
  2.  متن و محتوای شعر و داستان را برای پیدا کردن کلیشه‌های جنسیتی جستجو کنید. 
  3. به سبک زندگی آدم‌ها در داستان توجه کنید.
  4.  جایگاه شخصیت‌های داستان را با توجه به جنسیت‌شان بررسی کنید، آیا موقعیت‌شان برابر است؟
  5.  و البته حواستان به شخصیت قهرمان داستان باشد.

گرچه در قفسه کتابفروشی‌ها داستان خاله سوسکه هنوز وجود دارد اما "خاله سوسکه" تنها تصویر ما از زن در ادبیات فولکوریک نیست. در قصه‌های ایرانی، ماجرای بز زنگوله‌پا هم آمده است؛ زنی که به بچه‌هایش در مورد خطرهای احتمالی هشدار و آموزش می‌دهد، وجود بچه‌ها او را خانه‌نشین نکرده بلکه تنها از خانه بیرون می‌زند، با "اجتماع گرگ" مبارزه می‌کند و پیروز می‌شود.


برگرفته از مقاله معصومه ناصری




  


من کتاب داستانای زیادی دارم از زمان بچگیم که الان هر چی فکر میکنم یادم نمیاد کلیشه های جنسیتی داشته باشند! کتابهای درسی شاید ولی کتاب داستانها بیشتر خارجی بودند ...یه کم روش فکر کردم که بدونم آیا کتابی بوده که یه همچین تصوری بهم بده که مثلا زن و مرد تفاوتهای خیلی فاحشی از نظر وظایف و نقش و اهداف زندگی دارند یا نه!!!مدتهاست که دیگه با بچه های کم سن و سال سرو کار ندارم و خیلی از محتوای کتابهای درسی و غیردرسی و حتی کارتن هاشون مطلع نیستم!تنها چیزی که الان تو دست بچه ها میبینم تب لته! راستش وقتی این مقاله رو خوندم و از محتوای کتابایی که الان چاپ میشن مطلع شدم یه ذره شوکه شدم!! یادمه زمان خودم کتابای هلن کلر! دختر کبریت فروش! کتاب پیروزی برشب ، فیل در خانه ای تاریک قصه های صمد بهرنگی رو خوندم یه سری کتاب هم جایزه گرفته بودم در مورد کودکان فلسطینی که خیلی دوسشون داشتم! یا کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب مهدی آذر یزدی رو خوندم! اینا کتابایی بود که واقعا رو من تاثیرگذار بود! ولی اینکه هنوز هم در جامعه با کلیشه های جنسیتی درگیریم و هنوز هم وقتی تو پیاده رو راه میری متلک میشنوی  اینکه قصه ی اسیدپاشی تبدیل میشه به آب پاشی روی صورت دخترها شاید نشون دهنده ی اینه که آموزش درستی نداشتیم!