افکار ویرانگر

من و کمی بیشتر از من

افکار ویرانگر

من و کمی بیشتر از من

خونه ی مادربزرگ

یکی از همین خونه های قدیمی یکی از اینایی که وسط حیاطش یه حوض بزرگ آبی رنگ داشت و سقفش ردیفی از چوبهای استوانه ای بود

 یکی از این خونه هایی که برا داخل شدنش باید سرتو خم میکردی و  باغچه اش پر گلهای بنفشه بود  از اینایی که دستشوییش اون سر حیاط بود 

یکی از همین خونه ها, خونه ی مادربزرگ من بود

نمیدونم اگه یه روزی دختر کوچولوم بیاد خونه مادربزرگش, این خونه ای که الان دارم توش زندگی میکنم چه جذابیتی میتونه براش داشته باشه؟

خونه ی مادربزرگ باید بزرگ باشه! خیلی بزرگ....باید اتاقای تودر تو داشته باشه ...باید درِ اتاقا از این درهای چوبی آبی رنگ باشه و دوتا پله بخوره بره بالا و قفل درش از این زنجیرهای قدیمی باشه که با قد کوچولوت بپری و زنجیره شو وصل کنی به زبانه ی بالای در که قفلش کنی

خونه ی مادربزرگ باید پر از بچه های قد و نیم قد باشه که تو انباری آشپزخونه دنبال لواشک های خوشمزه باشن....خونه ی مادربزرگ باید یه طاقچه با دوتا چراغ قدیمی و یه آینه ی سنگی با این سنگای سبز رنگ نامرتبی که دور قابش چیدن داشته باشه ...خونه مادربزرگ باید مرموز باشه ......کتاب قرآن خونه مادربزرگ باید ابهت داشته باشه باید مقدس باشه برا برداشتنش  قلبت بلرزه باید وقتی ورمیداریش یه صدای مهربون بگه اول بوسش کن بعد پیشونیتو بذار روش بعد بازش کن


خونه مادربزرگ باید بوی نم بده


خونه مادربزرگ باید از این تلویزیون های سیاه و سفید کوچیک داشته باشه رنگشم قرمز باشه همیشه ی خدا هم برفکی باشه و کل روز بابا باهاش ور بره که درستش کنه و هی از بالا پشت بوم داد بزنه که درست شد؟ 

خونه مادربزرگ باید از این بادبزن حصیری ها داشته باشه حالا اگه میخواد خیلی خیلی مدرن باشه یه پنکه گوشه ی اتاق واسه خودش بچرخه

خونه مامان بزرگ باید یه زیرزمین وحشتناک داشته باشه که یه عمری تو رو باهاش خر کنن که اگه قبل عید خونمونو تمیز کنیم عمو نوروز از اون توو میاد بیرون و بهارو میاره!


خونه مادربزرگ باید چه جوری باشه؟.............................